گروه‌های آموزشی

گروه علوم شناختی - روان شناسی شناختی

روان شناسی شناختی به عنوان یکی از حوزه های اصلی علوم شناختی حاصل نهضتی است که در دهه های ۵۰ و ۶۰ و به دنبال پیشرفت های علومی مانند عصب شناسی، زبان شناسی، علم رایانه، هوش مصنوعی شکل گرفت.  موضوع اصلی روان شناسی شناختی مطالعه ذهن و فرایندهای شناختی با استفاده از روشهای علمی رایج در حوزه علوم و فناوری های شناختی است. روش های آزمایشگاهی مورد استفاده روان شناسان شناختی بسیار گسترده است و شامل روشها و تکنیک های علوم اعصاب و تصویربرداری کارکردی، روشهای رفتاری و سایکو فیزیک و همینطور روشهای سنجش عصب –روانشناختی می شود. روان شناسی شناختی با اتکا بر این روش ها توفیقات متعددی در حوزه های مختلفی نظیر ادراک، حافظه، یادگیری، استدلال، داوری، تصمیم گیری، تفکر، هوش و زبان به دست آورده است. افزون بر این موارد با جهت گیری های جدیدی که در سالهای اخیر در این حوزه شکل گرفته است روان شناسی شناختی با حفظ هویت بین رشته ای خود، قدم به قلمروهای جدیدی گذاشته است و خدمات ارزشمندی در حوزه هایی نظیر درمان و تشخیص اختلالات روان شناختی، آموزش و پرورش، مسائل اجتماعی  و فرهنگی، مدیریت، سیاست، رسانه و … ارائه کرده است. در حال حاضر رشته روان شناسی در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری ارائه می شود.

گروه علوم شناختی - شناخت اجتماعی

رشته شناخت اجتماعی به این موضوع می پردازد که ذهن یا مغز چگونه دنیای اجتماعی را بازنمایی و پردازش می کند و نحوه بازنمایی و پردازش دنیای اجتماعی چگونه بر رفتارهای فردی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد. ریشه بسیاری از مباحث و تکنیک های مطرح در شناخت اجتماعی را می توان در حوزه هایی مانند روان شناسی شناختی ، روان شناسی اجتماعی و نیز علوم اعصاب شناختی جستجو کرد. دوره آموزشی شناخت اجتماعی در مقطع دکتری ارائه می شود و بخشی از مواد آموزشی آن بویژه دروس مربوط به روش شناسی با دانشجویان دوره دکتری روان شناسی شناختی یکسان است. برخی از مباحث اختصاصی این دوره آموزشی عبارتند از ادراک اجتماعی، تصمیم گیری و قضاوت اجتماعی، خود و هویت اجتماعی

گروه علوم شناختی – توانبخشی شناختی

توانبخشی شناختی، به مجموعه اقداماتی اطلاق می شود که هدف آنها  ارتقائ کیفیت زندگی از طریق حفظ، ترمیم یا تقویت کارکردهای عالی شناختی نظیر حافظه، توجه ، تصمیم گیری و.. است. مخاطب این نوع مداخلات شناختی افراد بهنجار و همینطور افراد دارای نیازهای ویژه هستند که  به دلایل مختلف دچار نارسایی های شناختی شده اند. با توجه به افزایش نیاز به این نوع مداخلات در جامعه، رشته توانبخشی شناختی برای آموزش دانشجویان علاقه مند به فعالیت حرفه ای در این حوزه طراحی شد. دوره آموزشی توانبخشی شناختی در مقطع کارشناسی ارشد ارائه می شود و با تکیه بر یافته های موجود در حوزه علوم و فناوری های شناختی دانشجویان را با شیوه های مختلف توابخشی و توانمند سازی شناختی آشنا می سازد.

گروه علوم شناختی - علوم شناختی - ذهن، مغز و تربیت

در حوزه آموزش و پرورش شناختی و پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش با عنوان «ذهن، مغز و تربیت” شکل گرفته است. اولین هدف ظهور علم ذهن، مغز، تربیت ایجاد ارتباط بین علوم شناختی و علوم تربیتی است تا بتوان زمینه ژرف تربیتی در پژوهش خلق کرد. این قلمرو بین رشته­ای بر آن است تا با آگاهی از ذهن و مغز، بهسازی امر تربیت را تعقیب نماید. در دو دهه اخیر در محافل تربیتی و دانشگاهی جهان، این امر مورد تأکید قرار گرفته است که «فهم» مغز می­تواند مسیرهای جدیدی را برای بهسازی پژوهش، سیاست و عمل تربیتی فراهم سازد. دوره ذهن، مغز و تربیت در مقطع کارشناسی ارشد ارائه می شود.

گروه علوم شناختی – زبان شناسی شناختی

زبان­شناسی شناختی یکی از مهم­ترین حوزه­های علوم شناختی نسل دوم است که به ماهیت زبان و ذهن و ارتباط آنها با تجربیات بدنمند می­پردازد. این رشته از دهۀ ۱۹۷۰ با تلاش چندتن از محققان از جمله جورج لیکاف، رونالد لانگاکر و لئونارد تالمی و در پی نارضایتی از رویکردهای صوری و بی توجهی به معنا در بررسیهای علمی زبان­شناسی، رونق گرفت. زبان­شناسی شناختی زبان، دستگاههای مفهومی، شناخت و ساخت معنا را بررسی می­کند. این رشته یکی از حوزه­های علوم شناختی است که به تبیین ساختارهای مفهومی و فرایندهای ذهنی مرتبط با دانش زبانی می پردازد. زبان­شناسی شناختی به بررسی ساختار­بندیها و طبقه­بندیهای مفهومی، از جمله زمان و مکان، صحنه­ها، رویدادها، حرکات و موقعیتها می­پردازد. ساختارهای مفهومی از طریق تجربه­های حسی-حرکتی و در قالب ساختارهای عصبی پدید می­آید. دستور زبان نیز نهایتاً یک دستگاه مفهومی عصبی است. زبان در زبانشناسی شناختی به مثابه ابزاری برای سازماندهی، پردازش و انتقال اطلاعات به شمار می­آید. در زبان­شناسی شناختی زبان برونداد مشخصه­های کلی شناخت است و بازنمایی مفهومی برونداد ماهیت بدن انسان و چگونگی تعامل آن با جهان اجتماعی-فیزیکی است (نظریۀ شناخت بدنمند)؛ ماهیت دستور، مفهومی است  و  معنا برآیند فعال­سازی ساختار دانش مفهومی است و تحت سیطرۀ بافت قرار دارد. 

زبان­شناسی شناختی حوزه­ای میان­رشته­ای است که ارتباطات بین ساختارهای مفهومی و بازنماییهای ذهنی، فرایند آنها و زیربنای عصبی یادگیریهای زبانی را بررسی می­کند.

گروه علوم شناختی – مدلسازی شناختی

مدلسازی شناختی، یکی از رشته‌های مجموعه علوم شناختی و به صورت میان رشته‌ای است. در حال حاضر در این رشته در سطح دکترا دانشجو پذیرفته می‌شود و هدف آن تربیت دانش‌آموختگانی با دانش کافی و توانایی‌های لازم در رشته‌های علوم اعصاب شناختی، روان‌شناسی شناختی و مهندسی است.

این دوره برای مدل‌سازی کارکردهای شناختی انسان، به عنوان موجودی هوشمند، طراحی شده است و به شناسایی مولفههای شناختی و نحوه‌ی تعامل آن‌ها در سازماندهی کنش‌های عالیتر ذهنی/مغزی می‌پردازد. این رشته نه تنها به توسعه دانش ما از فرایندهای پیچیده شناختی کمک میکند، بلکه در قالب ایجاد سیستم‌های مصنوعی هوشمند کاربرد فناورانه دارد.

همان طور که از عنوان این رشته بر می‌آید، مدل‌ها، که به زبان ریاضی بیان می‌شوند و برای توصیف کارکرد سیستم‌ها و پیش‌بینی رفتار آن‌ها به کار می‌روند، در این رشته مورد توجه ویژه هستند. هدف این رشته، پرورش پژوهشگران و متخصصانی در زمینه علوم شناختی با توان پژوهش و طراحی مدل‌های عددی و تحلیلی در زمینه کارکردهای شناختی انسان است. بنابراین لازمه ورود به این دوره، داشتن دانش و تجربه کافی در زمینه ریاضیات ومدل‌سازی عددی و تحلیلی است.

گروه علوم اعصاب شناختی – رایانش و هوش مصنوعی

بسیاری از توانایی‌ها و قابلیت‌های انسان، برآمده از مغز انسان است. توسعه فناوری‌های ثبت سیگنال و تصویربرداری در سال‌های اخیر، این فرصت را در اختیار بشر قرار داده است که درک بهتر و عمیق‌تری از ساختار و عملکرد مغز داشته باشد، و منجر به رشد سریع علوم اعصاب شناختی شده است. به عنوان مثال، این شناخت به درک بیماری‌های مهم مغز، همچون آلزایمر، پارکینسون و اوتیسم منجر خواهد شد. به عبارت دیگر این درک و شناخت در حوزه‌های مهمی همچون پزشکی، آموزش و پرورش، روانشناسی، جامعه‌شناسی، انسان شناسی، مدیریت و هوش مصنوعی تاثیر دارد،

رشته علوم اعصاب شناختی- رایانش و هوش مصنوعی در پی آن است که شناخت انسان از مغز و ذهن و کارکردهای آن‌ها را مدل‌سازی (عصبی و رایانشی) کند و از این مدل در تفسیر و تحلیل فرایندهای مغزی، و پیش‌بینی و کنترل بیماری‌ها و ناهنجاری‌های مغزی و ذهنی استفاده کند. از طرفی این دانسته‌ها و مدل‌ها کمک خواهند کرد که رفتار و کارکرد هوشمندانه انسان را به طور مصنوعی بازسازی کرد و الکوریتم‌های هوش مصنوعی را توسعه داد و به هدف غایی در هوش مصنوعی که ساخت موجود هوشمند است، نزدیک شد.

گروه علوم شناختی - علوم اعصاب شناختی – مغز و شناخت

مدت زمان طولانی است که آناتومی و فیزیولوژی مغز مطالعه می‌شود، لیکن در دوران اخیر، پیشرفت‌های شگرفی در فهم ما از مغز، به‌خصوص در مقوله‌ی چگونگی پردازش‌ها و فرایندهای عصبی به دست آمده است که البته برای پدیده‌های شناختی می‌تواند اهمیت داشته باشد. مطالعه‌ی عمومی مغز و سامانه‌ی هورمونی درون‌ریز، علوم اعصاب (علم عصب‌پایه) نامیده می‌شود. تلاش برای توضیح فرایندهای شناختی با استفاده از مفاهیم به کار گرفته شده در سازوکار‌های مغزی را علوم اعصاب یا علم عصب‌پایه می‌نامند.

علوم اعصاب در ابتدا و قبل از هر چیزی، توصیفی در مورد فعالیت‌های مغزی در سطح اجرایی ارایه می‌دهد. سعی و تلاش این رشته بر آن است تا “سخت‌افزار” زیست‌شناختی را که “نرم‌افزار” ذهنی فرض شده بر آن سوار شده است را توضیح دهد.

دلیل بسیاری از پیشرفت‌های اخیر در عصب‌شناسی، باز هم بسط و توسعه‌ی فناوری‌های جدید است. عصب‌شناس‌ها ماشین‌های بسیار متنوع و گوناگونی را برای اندازه‌گیری کارآمدی  مغز هنگام فعالیت به خدمت می‌گیرند. این ابزار‌ها و ماشین‌ها شامل اسکنر‌های توموگرافی انتشار پوزیترون، اسکنر‌های توموگرافی محوری رایانه‌ای و تصویرگر رزونانس مغناطیسی است. در مطالعاتی که این وسایل را به کار می‌گیرند، آزمودنی‌هایی هستند که یک تکلیف شناختی را اجرا می‌کنند؛ فعالیت مغزی هم‌زمان با اجرای این تکلیف ثبت می‌شود. برای مثال، از آزمودنی خواسته می‌شود که از واژه‌ای که روی صفحه‌ی رایانه ظاهر می‌شود، یک تصویر ذهنی را تصور کند، در پی آن، پژوهش‌گرها می‌توانند تعیین کنند که کدام قسمت‌های مغز طی این تصویر و به چه اندازه‌ای فعال می‌شوند. عصب‌شناس‌ها از روش‌های دیگر نیز به‌خوبی استفاده می‌کنند. آن‌ها بیماران صدمه‌ی مغزی را مطالعه می‌کنند و آثار آسیب‌ها را در حیوانات آزمایشگاهی مطالعه می‌کنند و از روش‌های ضبط و ثبت سلول منفرد و چندسلولی نیز استفاده می‌کنند.

 مؤسسه آموزش عالی علوم شناختی با ابزارهای کاملی که در حیطه انسانی و حیوانی دارد در هر دوی این زمینه ها بطور فعال مشغول به کار است. بطوریکه نه فقط به دانشجویان مؤسسه آموزش عالی بلکه به دیگر دانشجویان نیز خدمات را ارائه می کند.

گروه علوم شناختی – فلسفه ذهن

یکی از موضوعاتی که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته، ماهیت ذهن است. در این زمینه معمولا سه سوال زیر از جمله سوالاتی است که پاسخ به آنها می­تواند فهم دیگری از ماهیت انسان و البته سلامت او در اختیار ما بگذارد. این سوالات عبارتند­از:

  1. ذهن چیست؟
  2. چگونه ذهن­ با بدن ارتباط پیدا می­کند؟
  3. چگونه ما می­توانیم بدانیم که افراد دیگر واجد ذهن هستند؟

البته اینها تنها سوالاتی نیستند که درباره ماهیت ذهن و چگونگی کارکرد آن مطرح هستند. اما این سه سوال شمایی کلی از ماهیت ذهن برای ما ایجاد می­کند. یکی از مهم­ترین پاسخ­هایی که به سوال اول داده شده است، این است: ذهن چیزی است که می­اندیشد.

برای اینکه این تعریف ماهیت ذهن را مشخص سازد باید نکات دیگری را نیز در نظر گرفت. اندیشیدن و تفکر صرفا یک حالت منفرد و تنها نیست، بلکه مستلزم چیزهای دیگری نیز هست. در واقع تفکر کردن مستلزم ادراک کردن، باور داشتن، داشتن احساسات، استدلال کردن و آگاه بودن است. هر یک از این رویدادها یا حالت­ها را حالت ذهنی یا رویداد ذهنی می­گویند. حال سوال این است چه ارتباطی بین این حالات و حالات بدنی وجود دارد؟ آشکار است که بین آنچه ما حالات ذهنی می­نامیم و حالات بدنی رابطه­ای وجود دارد. اگر شخصی مواد مخدر مانند حشیش مصرف کند ( یک حالت بدنی) دچار حالت سرخوشی (حالت ذهنی) می­شود. یا اگر کسی به سرش ضربه­ای بخورد و سرش آسیب ببیند(حالتی بدنی)، ممکن است خاطرات زندگی­اش (حالتی ذهنی) از یادش برود. حال باید این رابطه دو سویه را تبیین کرد. فیلسوفان در صدد هستند چگونگی رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی را توضیح دهند.

    اما چرا باید رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی را تبیین کرد؟ چرا ما فکر می­کنیم رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی نیاز به تبیین دارد؟ مهم­ترین دلیل برای تبیین این رابطه ماهیت این حالات است. شهوداً به نظر می­رسد اندیشیدن حالتی است که نمی­توان آن را دید یا لمس کرد. ادراک کردن حالتی است که ما نمی­توانیم آن را لمس کنیم، ببینیم و نظایر آن. هم چنین به نظر می­رسد اندیشیدن، ادراک کردن، اگاه بودن و نظایر آن خصوصیات مادی ندارند یعنی جرم ندارند، وزن ندارند، بوی خاصی ندارند، صدای خاصی ندارند و در محل مشخصی قرار ندارند. به نظر می­رسد حالاتی که ما آنها را حالات ذهنی می­نامیم، خصوصیات حالات مادی و فیزیکی را ندارند. اما حالات بدنی خصوصیات فیزیکی و مادی دارند؛ یعنی قابل مشاهده هستند و ما می­توانیم آنها را ببینیم. ضربه به سر (یک حالت بدنی) قابل مشاهده است، محل آن را می­توان مشخص کرد؛ در محل ضربه به سر کبودی ایجاد می­شود. اما این خصوصیات برای خاطره­ ها وجود ندارد. خاطره­ ها را نمی­توان مشاهده کرد. رنگ خاصی ندارند. نمی­توان محل آنها را دقیقا مشخص کرد.

   این تفاوت میان حالات ذهنی و بدنی باعث شده است که فیلسوفان در صدد تبیین رابطه میان آنها باشند. آنها می­خواهند بدانند چگونه دو پدیده یا دو رویداد که به نظر می­رسد ماهیت متفاوتی دارند بر یکدیگر تاثیر دارند. این مسئله باعث شده است که فیلسوفان ذهن نظریه ­های متفاوتی درباره رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی ارائه دهند. در ادامه به این مسئله می­پردازیم.

۲) دوالیسم و فیزیکالیسم

   پاسخ­های ارائه شده برای رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی در دو مقوله کلی جای دارند. این دو مقوله کلی عبارتند­از:

  1. دوآلیسم
  2. آموزه ­های فیزیکالیستی

یکی از مهم­ترین فیلسوفانی که نظریه دوگانه­انگاری یا دوآلیسم را بسط و گسترش داده است، رنه دکارت () است. دکارت را بنیانگذار فلسفه ذهن جدید می­دانند. او معتقد بود ذهن و بدن دو چیز کاملا متفاوت هستند. این دو چیز کاملا متفاوت را می­توان مانند اعداد و سنگ­ها در نظر گرفت. کاملا آشکار است که عدد با سنگ دو چیز کاملا متفاوت هستند. آیا ما می­توانیم یک عدد را به سمت یک پنجره پرتاب کنیم؟ به نظر شما ممکن است جذر یک سنگ را گرفت، یا سنگی را به توان ۲ رساند؟ از نظر دکارت ذهن و بدن هم دو نوع چیز کاملا متفاوت هستند، ماهیت آنها با یکدیگر فرق دارد. ذهن هر چه باشد در مکان خاصی قرار ندارد، بعد و امتداد ندارد؛ اما بدن در مکان قرار دارد، بعد و امتداد دارد و نظایر آن. به عبارت ساده­تر بدن از جنس ماده است اما ذهن از جنس ماده نیست، غیر مادی است. مشکل اصلی دوالیسم این است که توضیح دهد چگونه این روح غیر مادی با بدن مادی تعامل دارد.

  برخی دیگر از فیلسوفان معتقدند که ذهن و بدن از یک جنس هستند، آنها دو چیز کاملا متفاوت نیستند؛ بلکه ماهیت آنها یک چیز است. این فیلسوفان ذهن و بدن را از جنس ماده می­دانند. توماس هابز از جمله این فیلسوفان است. هابز یک مادی­گرا بود که معتقد بود هر چه واقعا وجود دارد از جنس ماده است. بنابراین ذهن هم اگر واقعا وجود دارد، یک امر مادی است. ماده آن­چیزی است که بعد و امتداد دارد و در مکان قرار می­گیرد. نمونه تیپیک اشیای مادی، درختان و گیاهان، سنگ­ها و جمادات، بدن انسان و حیوانات هستند. البته امروزه فیلسوفان یگانه­انگار از آموزه فیزیکالیسم به جای مادی­گرایی دفاع می­کنند. فیزیکالیسم و مادی­گرایی در اساس بنیان مشترکی دارند اما تفاوت­هایی نیز با یکدیگر دارند. مادی­گرایان معتقدند که همه چیز از جنس ماده است، اما فیزیکالیست­ها معتقدند همه چیز با علوم رایج (مانند فیزیک، شیمی، زیست­شناسی و نظایر آن) قابل تبیین است. مثلا انرژی از جنس ماده نیست اما با علوم رایج یعنی با فیزیک قابل توضیح است. هم­چنین میدان مغناطیسی یک پدیده مادی نیست اما با علم فیزیک قابل تبیین است. بنابراین درباره ماهیت ذهن فیلسوفان یا فیزیکالیست هستند یا دوآلیسم.

فیزیکالیسم در ابتدایی­ترین تلقی بدین معنا است که همه چیز در عالمی که در آن به سر می‌بریم، فیزیکی است. به عبارت دیگر هر چیزی در جهان فیزیکی است. منظور از همه چیز یعنی تمام اشیا، ویژگی­ها و رویدادها در جهان. فیلسوفان در پاسخ به سوال دوم معتقدند ارتباط محکمی میان علوم فیزیکی و امور فیزیکی وجود دارد. آنها معتقدند منظور از فیزیکی بودن، یعنی هر چیزی در جهان (اشیا، ویژگی­ها و رویدادها) از طریق علوم طبیعی قابل توضیح هستند.

فیزیکالیست­ها با این شهود قوی روبرو هستند که ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند. یک فیزیکالیست باید توضیح دهد چرا ما این شهود را دارا هستیم. در واقع ما احساس درد می­کنیم، می­خوابیم، گاهی گیج هستیم و حواسمان پرت است، اما گیاهان و جمادات چنین خصوصیاتی ندارند. ما فکر می­کنیم، اما فکر ما وزنی ندارد، جرم ندارد، اصلا معلوم نیست محل فکر ما کجا است. به نظر می­رسد همانگونه که پیش از این بیان شد، ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند. بدین ترتیب یک فیلسوف فیزیکالیست باید توضیح دهد چرا به نظر می­رسد ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند، چرا ذهن از جنس بدن است در حالیکه ما شهود دیگری داریم؟

بنابراین هم دیدگاه­ های فیزیکالیستی با چالشی جدی مواجه هستند هم دیدگاه­ های دوالیستی. دوالیست­ها باید توضیح دهند چگونه ذهن با بدن تعامل دارد و فیزیکالیست­ها باید پاسخ دهند چدا ما این شهود را داریم که ذهن از جنس بدن نیست. همچنین فیزیکالیست­ها باید مسئله آگاهی را نیز تبیین کنند.

گروه علوم شناختی - طراحی و خلاقیت

دونالد نورمن در نوامبر ۲۰۱۷، در معرفی “طراحی شناختی”؛ این رشته را رشته‌ای فراگیر و در برگیرنده تمامی سطوح دانش طراحی می‌داند که قابل تقلیل به یک حوزه‌ی خاص نیست. وی بیان کرده طراحی شناختی عبارت است از فهمیدن انسان یا درک سطوح شناختی در انسان و به کار بردن این توانایی‌ها در خصوص بهتر کردن ارتباط انسان با محیط، محصول، خدمات، سیستم‌ها، و … که با آن درگیر است، معرفی کرد. همه‌ی وظایف طراحان شناختی در راستای به کار بردن این دانش برای مزیت انسان‌ها و برقراری پل ارتباطی میان انسان و پیشرفت اجتناب ناپذیر تکنولوژی است.

طراحی به دنبال کشف و ارزیابی روابط ساختاری، سازمانی، عملکردی گویا و اقتصادی با هدف افزایش پایداری جهانی و حفاظت از محیط زیست است. فارغ از وظایف طراحی، در گرایش طراحی شناختی؛ وظایفی جدید برای طراحان تبیین شده است. از یک سو طراحان شناختی به دنبال فرآیندهای تأثیرگذار شناختی در پروسه ذهنی یک طراح هستند، از سوی درگیر با مداخله در فرآیند طراحی محصولات، در فاز مطالعات کاربری اطلاعاتی عمیق‌تر و دقیق‌تر در حوزه شناخت کاربر و رفتار او انجام می‌دهند. طراحی شناختی شامل تفکر و دنبال کردن ثبات یک سیستم یا هوش یک شی است. هر مشکل در نظر طراحان شناختی توجه به این مهم است که فرآیندهای عمیق شناخت کاربران، محدودیت‌های تکنولوژی، ارگونومی شناختی، تولید و بازار باید در نظر گرفته شوند و میان این عوامل تعادل به دست آید. زمینه طراحی شناختی شبیه مدیریت است زیرا یک فعالیت حل مسأله است که فرآیندی سیستمی، منطقی و منظم را دنبال می‌کند. در نگاه جدید به طراحی با رویکرد شناختی، طراح به عنوان هماهنگ‌کننده، تمام اجزای پروژه را در نظر می‌گیرد. بنابراین طراحی شناختی نقش مهمی در مدیریت نوآوری و نیز مدیریت تعارض ایفا می‌کند. طراح یک نوآور و یک مبتکر است که تلاش می‌کند تا تغییر را آغاز، یک جهش از تخیل را ایجاد و یک ایده تولید کند. او جهان واقعیت را به واسطه‌ی لنز شناخت کاربران و فرآیندهای درگیر در مغز آن‌ها تفسیر می‌کند.

گروه علوم شناختی - رسانه

با توجه به گسترش روز افزون علوم شناختی و اهمیت رسانه ها در زندگی بشر طراحی درسی در زمینه رسانه‌پژوهی از دیدگاه شناختی ضروری به نظر می‌رسد. مطالعات شناختی در زمینه رسانه‌ها می‌تواند هم به فهم و تجزیه و تحلیل آثار رسانه‌ای و هم به تولید موثر این آثار یاری رساند. از سوی دیگر با توجه به دستاوردهای حاصل از پژوهش‌های شناختی در زمینه رسانه می‌توان برای تولید و انتقال مفاهیم و معنا از طریق رسانه‌ها راهکارهای مناسبی یافت. به این ترتیب تسلط بر وجوه شناختی رسانه می‌تواند در حیطه‌های گوناگون تولید و انتقال و دریافت محتوای رسانه‌ها موثر باشد. بر این اساس رشته علوم شناختی و رسانه از سال ۱۳۹۸ در موسسه آموزش عالی علوم شناختی و با همکاری دانشگاه صداوسیما اقدام به پذیرش دانشجو کرده در مقطع ارشد کرده است.