عواطف در سیاست بین الملل

نظریه پردازی در رشته روابط بین‌الملل از ابتدا با مفروض انگاشتن برتری عقلانیت بر عاطفه همراه بوده است. در ادامه سنت های فلسفه سیاسی، در روابط بین الملل نیز عواطف مخرب تصمیم‌گیری درست پنداشته می شدند. عواطف عناصری بودند که برای رسیدن به حداکثر مطلوبیت، باید آنها را مهار کرد. در این دوگانگی عقلانیت و عاطفه، دولت‌ها به عنوان کنشگران اصلی روابط بین‌الملل موجودیت‌های به حساب می‌آمدند که به دور از احساسات سعی در تامین منافع مادی داشتند. منفعت ملی نیز به صورت مادی و عقلایی تعریف و چراغ راه سیاست خارجی دانسته می‌شد. هرچند نظریه‌های روابط بین الملل عواطفی مانند ترس را عاملی مهم در جهت دادن به رفتار دولت‌ها می دانستند، اما حاضر به پذیرش اهمیت هستی‌شناختی آنها نبودند.

در سال‌های اخیر، دانشمندان علوم اجتماعی بیش از هر زمان، پذیرفته‌اند که تفکر و عواطف در هم تنیده‌اند. در هیچ‌جا نقش عواطف مانند سیاست بین‌الملل واضح و آشکار نیست. در سیاست بین‌الملل افتخار، خشم، گناه، ترس، همدردی و دیگر احساسات به صورت مرتب در نمایش‌اند. اما در غیاب یک نظریه فراگیر عواطف، چگونه می‌توانیم نقش آنها در سطح بین‌المللی را درک کنیم؟

کتاب عواطف در سیاست بین الملل، نیاز به ابزارهای نظری در این زیررشته جدید و به‌سرعت در حال رشد روابط بین‌الملل را برطرف می‌کند. دانشمندانی مطرح از رشته های مختلف این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند که چگونه می‌توان به عاطفه از یک منظر بین‌المللی پرداخت در حالی‌که در برگیرنده کنشگران جمعی است. آنها از رخدادهای عاطفی مانند نسل کشی رواندا، جنگ جهانی دوم، حملات یازده سپتامبر و بن‌بست هسته‌ای ایران شواهدی را استخراج کرده‌اند. مطالعاتی نوآورانه که در این کتاب جمع‌آوری شده است، یک راهنمای نظری ارزشمند برای درک منازعه و همکاری در روابط بین الملل خواهند بود.

مطالب مرتبط